دچار




سلام

سال 98 رو با حس خوبی شروع کردم. گرچه یک هفته ای ابتدای سال را بیمار بودم و خیلی وضعیت خوبی نداشتم اما خوب بود.

تعطیلات خیلی خوبی داشتم. چندین بار همو دیدیم و تلفنی هم صحبت میکردیم به کرات!

نکته منفی هم این که با پایان سال کاری که مشغول بودم را رها کردم و از ابتدای سال سرکار نمی روم و منبع درامدی ندارم!

بحث منبع درآمد یه موضوعی است و اینکه مجبورم بیشترین زمانم را در خانه سپری کنم قسمت مهم تر ماجراست!

تلاش خاصی برای پیدا کردن کار نمیکنم.

کلا در یک خلصه ای هستم

خدایا خودت کمک کن



سلام

چهارشنبه رسید ایران خیلی خبر خوبی بود و من دل تو دلم نبود که ببینمش اما خب گفتم ادمی که از سفر میاد یه چند روزی زمان نیاز داره برای ریکاوری!

همون چهارشنبه تلفنی صحبت کردیم و قرار شد تو هفته اینده باهم هماهنگ شیم و قرار بذاریم اما خب من خیلی دلتنگش بودم

دیروز از ظهر با بچه ها بیرون بودیم و مشغول خرید برای یکی از بچه ها و چون شب اول ماه رجب بود گفتم برای غروب بریم حرم حضرت عبدالعظیم زیارت

رسیده بودیم اونجا و مشغول زیارت بودیم که تلگراممو باز کردم و دیدم پرسیده کجایی؟ من رو چنان تپش قلبی از شوق فرا گرفت که خدا میدونه!

و من هم بچه ها رو پیچوندم و سریع رفتم مترو که برسم بهش! حتی بچه ها گفتن بیا باهم میریم ولی من از استرس ترافیک گفتم نه و مترو مطمئن تره و با مترو رفتم! چنان مسافت طولانی رو رفتم!!

ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف

سر و دستار نداند که کدام اندازد

سراسر راه دل تو دلم نبود! واقعا دلم تنگ شده بود و خیلی هیجان داشتم

خلاصه رفتم و رسیدم

خیلی خوب بود و خوش گذشت احساس میکنم لحظه هایی که باهم هستیم جز گذر عمرم حساب نمیشهتقریبا تا اخر شب باهم بودیم

تا باد چنین بادا!

قبل اینکه بره سفر والپیپر گوشیمو عوض کردم و این مصرع مرا که با توام از هرکه هست باکی نیست رو گذاشتم!

فعلا که همه چیز به خوبی داره پیش میره! خدا بیشترش کنه



رو حساب حرف اولیه که زده بودیم و بمن گفته بود قرار بود که 13 اسفند برگرده ینی فردا!

اما دو روز پیش گفت که 16 اسفند برمیگرده و این ینی پنجشنبه. خب من دلمو خوش کرده بودم که این هفته میبینمش و کلی خورد تو ذوقم!

حالا باید تا هفته بعد صبر کنم که خیلی کار سختیه!

خیلی دلم براش تنگ شده، خیلی جاش خالیه



سلام

در نیمه پایانی اردیبهشت هستیم

می توانم بگویم که بهترین اردیبهشت عمر 28 ساله ام را گذراندم دل درر گرو دل دیگری دادم و اوضاع بر وفق مراد

گرچه بعضی وقت ها حساس می شوم اما او راه و رسم ذوست داشتن را بلد است و دلم به بودنش گرچه همیشگی نیست گرم است

ماه رمضان امده و من هم بر خلاف تعجب خودم تا به الان همه روز ها روزه بودم!

تقریبا هر روز بعد از ظهر باهم تلفنی صحبت میکنیم اوقات خوشی می گذرد

امروزم قراراه افطار باهم باشیم

تنها نکته ای که باید درست بشود مسئله شغل است که گویا در مراحل اداری اش است و اگر خدا لطف کند و اتفاق خاصی نیفتد کم کم دررست می شود

خدایا به حق این روز های عزیز  خودت لطف کن و همه چیز را درست کن


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

نکاح خدمات آنلاین مجله تفریحی کم نام زعفران و خشکبار مسیحا فرزانگان3شاد داروخانه مگنارکس James Stacy نمایندگی پخش تنباکو نخل و فاخر